دنیای من و آدم کوچولوها – پدر و مادر نامرئی

رژیا پرهام – تورنتو

بچه‌ها مشغول بودند و کسی نمی‌خواست به دو دخترک ملحق بشود و «خانواده‌بازی» کند. دوتایی کنار هم نشسته بودند و سعی می‌کردند قوانین بازی را بچینند، ولی ظاهراً تعداد کافی نبود.

دخترک کوچک‌تر گفت:

‎“Since we don’t have enough friends for having mom and dad both, we better play another game.”‎ 

(از اونجایی که تعدادمون به اندازهٔ کافی نیست و نمی‌تونیم توی بازی هم مادر داشته باشیم و هم پدر، بهتره یه بازی دیگه بکنیم.)

در تأیید خودش تکرار کرد:

‎“Family game doesn’t work like this!”‎

(خانواده‌بازی این‌جوری جواب نمی‌ده!)

دخترک بزرگ‌تر که پدر و مادرش چند سالی می‌شود که از هم جدا شده‌اند، کمی فکر کرد و گفت:

‎“It works! Even in my real life, it works. In my mom’s home, I pretend my dad is there, but he is invisible, and in my dad’s, I pretend mommy is invisible!”‎

(جواب می‌ده! حتی توی زندگی واقعی من، جواب می‌ده. توی خونه مادرم وانمود می‌کنم پدرم هست ولی نامرئیه و تو خونهٔ پدرم، تظاهر می‌کنم که مادرم نامرئیه.)

قیافه اش در هم رفت و ادامه داد:

‎“It’s not easy. but still works… ”‎

(آسون نیست، ولی جواب می‌ده.)

ارسال دیدگاه